الهه ناز
امتیاز دهید
نویسنده:
مریم اولیایی
امتیاز دهید
زمان بی توجه بما می گذرند.زمان بخاطر آدمها توقف نمی کند.چه بی رحم اند ثانیه ها!چه قسی القلب اند دقایق!چه روز شومی بود آن روز که برادرم علی،خودش را بخاطر عشقش دار زد.آخر چرا؟فائزه برایش آنقدر ارزش داشت که چهار نفر به پایش بسوزند؟او که رفت مادر هم به او پیوست،پدر دیوانه شد و من و گیسوهم آواره شدیم.خدایا این چه مصیبتی بود که بر سرمان آمد؟مگر چه گناهی مرتکب شده بودیم؟دخترک بی عاطفه با شوهرش خوش است و ما راهی دیاری ناشناخته.معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار ماست.دو دختر زیبا،تنها،غریب و شبیه هم.
بیشتر
کتاب‌های مرتبط
دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی الهه ناز
همه ی شرایط عالی و ایده آل.
یه دختر خوشگل و نازنازی ک چشاش سگ داره و یه پسر فوق العاده خوشتیپ و همه چی تموم عاشقش میشه و...
یه فیلم هندی تمام عیار.
زندگی واقعی این نیست
همه ی دخترا ماه پیشونی نیستن....همه ی پسرا هم رت باتلر!!حتی نصفشونم اینجوری نیستن.
کاش بجای این رویا پردازی های دور از واقعیت چندتا درس درست و حسابی ب خواننده بدن ک بدرد زندگی مشترک بخوره.این شده ک چشم همه ب ظاهره و عملا همه دنبال بزک دوزکن،چه پسر و چه دختر!!!
همه در تلاش برای ملوس شدن.
میخواستم موهامو کوتاه کنم ب آرایشگره میگم پسرونه کوتاه کن میگه بنده خدا چقد از قافله عقبی،الان ک بیشتر موهاتت شبیه پسراست!
پ.ن:
این دیدگاهو زیر کتاب توسکا نوشته بودم....ب اینجا هم ربط داشت.
ارزش تموم کردن هم نداشت
کتاب های بسیار لوس و بی نمکی بود با نگارشی سطحی و خالی از کمترین خلاقیتی نه تنها در موضوع بلکه در محتوا و موضوع تکراریه همیشگی
آخه این چی بود نوشته؟
دیگه خیلی خیلی داستان بود
رمان باید کمی هم از واقعیت بهره گرفته باشه
حداقل یه جذبه ای
همه خوشگل
همه پولدار این کجاش جذابه
کجاش با زندگی ماها سازگاره
(البته قسمت دومش منظورمه):D
من که هیچ نکته مثبت یا حقیقتی توش ندیدم
این از اون کتاباس که به هیچکی پیشنهادش نمیکنم
به هر حال چشم درد رفتیم تا این هفتصد و خورده ای صفحه رو خوندیم آخرش به هیچی نرسیدیم
پایان خوش!
قسمت اول نظرم رو اصلاح می کنم.
از اینکه حرف دل ما رو زدین متشکریم.
از اینکه حرف دل ما رو زدین متشکریم.
پس با این حساب تمام داستان های دنیا خوبن دیگه و اصلا منتقدی نباید وجود داشته باشه. چون در این صورت بهشون می گن شما با فضای قصه خوب ارتباط برقرار نکردی. وگرنه داستانی که خوندی مامان بود و باقلوا.